پوشش اسلامی و فواید تربیتی و اجتماعی آن
فسلفه ی پوشش اسلامی و فواید تربیتی و اجتماعی آن
چکيده انسان به عنوان موجود اجتماعي آن¬گونه که قرآن کريم با بهترين بيان از اين حقيقت خبر داده است: «او کسي است که از آب بشري بيافريد، و سپس او را خويشاوند تني و ناتني قرار داد.» (فرقان(25)/54) داراي نيـاز¬هاي فطري، طبيعي، رواني، فردي و اجتماعي اسـت، که هيچ¬گاه با زندگي فردي (تنهايي) قادر به تأمين نيازهاي خويش نيست، لـذا چاره¬اي جز زندگي اجتماعي ندارد. در زندگي اجتماعي طبيعت انسان او را به سوي زندگي گروهي سوق مي¬دهد که در پي آن روابطي شکل مي¬گيرد. روشن است که اين گونه روابط، هميشه ميان زنان با زنان و مردان با مردان نيست بلکه در بسياري از اين موارد، روابط مختلط زنان با مردان نامحرم، نيز حتمي و قهري است. پس روابط مختلط زنان با مردان نامحرم، از مسائل بسيار مهم و مورد ابتلاست؛ اين مهم ايجاب مي¬کند که مسأله¬ي روابط و به دنبال آن پوشش اسلامي به طور گسترده¬تر مورد بحث و بررسي قرار گيرد و ديدگاه اسلام در اين زمينه بيش از هر زماني ديگر روشن¬تر شود. از اين رو، پژوهش حاضر، فلسفه¬ي پوشش اسلامي را به بحث گرفته و به فوايد تربيتي و اجتماعي آن پرداخته است.
کليد واژه¬ها: پوشش، حجاب، فلسفه حجاب، فوايد پوشش
پيشگفتار لباس پوشيدن، يکي از نيازمندي¬هاي انسان مي¬باشد. پوشيدن لباس انسان را از حيوان متمايز مي¬سازد و فوايدي به همراه دارد که از جمله¬ي فوايد آن کنترل حرارت بدن، پوشاندن معايب جسمي و بدني و کنترل مفاسد اجتماعي را مي¬توان نامبرد. اسلام، که آخرين و کامل¬ترين دين فطري الهي است، لباس را يکي از موهبت¬هاي الهي معرّفي نموده و پوشش مناسب اسلامي را بنابر مصالحي از جمله امنيت رواني و استواري اجتماع و... براي بانوان واجب کرده است. امّا متأسّفانه امروزه در جامعه¬ي¬ ما، بر خلاف اين دستور الهي، رعايت نکردن حجاب اسلامي به صورت معضل اجتماعي در آمده است. به¬ گونه¬اي که هر روز، در کوچه و خيابان، زنـان و دخـتراني را مي¬بينيم که با پوشش خلاف شرع ، در انظار عمومي ظاهر مي¬شوند و فضاي جامعه¬ي اسلامي را به فضاي ضد اسلامي تبديل مي¬کنند. بدين ترتيب، بسياري از مردان و پسران را به دام فساد و فحشاء مي¬کشانند که هر از گاهي شاهد پخش اخبار آن از رسانه¬هاي داخلي وخارجي هستيم و خود نيز در دام مرداني مي¬افتند که به تعبير قرآن کريم جزو « فِي¬قُلُوبِهِم مَرَضٌ » (بقره(2)/10) هستند. اين در حالي است که پوشش مناسب و معقول نه تنها در اديان و مذاهب الهي روي آن تأکيد شده، بلکه فطرت و عقل بشري نيز آن را تأييد مي¬کند. به همين منظور در تمام اديان و مذاهب آسماني قوانين گوناگوني براي حفظ، بقاي عفّت و حياي عمومي وضع شده است؛ که حجاب و پوشش زن از جمله¬ي آن¬هاست. بنابر اين تا دير نشده بانوان مخصوصاً بانوان مسلمان ما، وضعيت موجود نامطلوب را از اين جهت تغيير داده و براي الگوسازي شايسته و مطلوب جهت جايگزين آن، به آيات قرآني دستور مي¬دهد: «اي9حجاب از جمله به اين آيه¬ي مبارکه که به پيامبر پيامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمن بگو: «جلباب¬ها [روسري هاي بلند] خود را بر خويش فرو افكنند اين كار براي اينكه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگيرند بهتر است.» (احزاب(33)/59) توجّه خويش را مبذول داشته و هميشه اين دستور مقدّس الهي را سرلوحه¬ي پوشش خويش قرار دهند. اهمّيت حجاب در اديان بزرگ آسماني حجاب به عنوان يکي از نماد¬هاي ديني، علاوه بر اين¬که جزئي از شعاير مذهبي و رسوم ديني است؛ وسيله¬اي براي ابراز هويت ديني فرد نيز به حساب مي¬آيد. انساني که رفتار و سلوکش ريشه در وحي دارد از هويت ديني بر خوردار است. به عبارت ديگر، هويت ديني پس از تحکيم ارتباط آدمي با خداوند متعال و پذيرفتن حاکميت او در وجود انسان و جامعه پديد مي¬آيد. پس از تثبيت هويت ديني، رفتارهاي فردي و اجتماعي بر اساس آرما¬ن¬ها و هدف¬هاي دين شکل مي¬گيرد( نگارش، 1380: ص23). اعلان هويت ديني زنان مسلمان، با تقيّد آنان به حجاب و پوشش اسلامي مشخّص مي¬شود. البتّه در اين ميان، نمي¬توان لزوماً فردي را با داشتن حجاب اسلامي، مقيّد به ديني دانست، امّا حد اقل از منظر بيروني و نمود خارجي، حجاب نوعي اعلان هويت زن مسلمان تعبير و تفسير مي¬شود.(جاويد، 1388:صص1ـ2). بنابر اين حجاب، يکي از اصول ضروري اسلام محسوب مي¬شود و تقريباً در تعاليم اوّليه و اصيل همه¬ي اديان الهي نيز اين اصل، مشترک است. Dحجاب در شريعت حضرت ابراهيم در مسأله¬ي پوشش زنان، اهمّيت فراوان داشته است. درDآيين مقدّس حضرت ابراهيم کتاب تورات چنين آمده است: «رفقه، چشمان خود را بلند کرده و اسحاق را ديد و از شتر خود فرود آمد؛ زيرا از خادم پرسيد: اين مرد کيست که در صحرا به استقبال ما مي¬آيد؟ خادم گفت: آقاي من است پس برقع خود را گرفته، خود را پوشانيد».(رجبي، 1386: صص34ـ 35) رفقه، در مقابل اسحاق که به او نامحرم بود، از شتر پياده شد و خود را پوشاند تا چشم اسحاق نامحرم به او نيفتد. بيان اين ماجرا حاکي از وجود حجاب در شريعت است.Dابراهيم حجاب در آيين يهود در تلمـود (فقه مدوّن و آيين نامه¬ي زندگي يهوديان) در مورد چگونگي آفرينـش زن آمده است: «خداوند اين نکته را مورد توجّه قرار داد که زن را از کدامـين عضو آدم بيافريند، او فـرمود مـن زن را از سر آدم نمي¬آفرينم تا آن¬که سبکسر نگردد. من زن را از قسمتي از بدن آدم(دنده¬ي آدم) که همواره پوشيده و نهفته است مي¬¬آفرينم تا آن¬که موجود محجوب و عفيف بار آيد».(گرگاني،1350: ص35) در بيان فوق تصريح به حجاب و عفاف شده است. حجاب در مسيحيت در کتاب انجيل در رساله¬ي پولس به تموتائوس آمده است: « زنان خويشتن را بيارايند به لباس حيا و پرهيز، نه به زلف¬ها و طلا و مرواريد و رخت گرانبها، بلکه چنان که زنان را مي¬شايد که دعواي دينداري کند به اعمال صالحه».(رجبي،1386: ص36) در بيان فوق از زنان خواسته شده است تا با لباس حيا و پرهيزگاري خود را بيارايند نه با زينت¬هاي ظاهري همچون: مو، زلف، طلا، دانه¬هاي مرواريد و رخت¬هاي گرانبها که معمولاً موجب جلب توجّه نامحرمان و هوسبازان مي¬شود. حجاب در اسلام يکي از ضروريات اين آخرين و کاملترين دين الهي(اسلام)، حجاب است که در قرآن ، و نيز در کلمات فقهايE و امامان معصوم9کريم، روايات وارده از پيامبر اسلام، به وجوب و کيفيّت آن تصريح شده و از افراط و تفريط¬هاي که در مورد آن در أديان و اقوام گذشته وجود داشته، پرهيز شده و براي آن حدّي متناسب با غرايز انساني در نظر گرفته شده است (رجبي،1386: ص37). از فرمود: « اَلحَيَاءُ9نظر اسلام، اهمّيت حجاب به حدّي است که پيامبر اسلام : ج3، ص121) امامrهُوَالدِّين کُلُّهُ؛ حيا تمام دين است».(متّقي، 1405 در مورد حيا و عفّت مي¬فرمايد: « العِفَّةُ رَأسُ کُلِّ خَيرٍ؛ عفت وDعلي : ج1، ص40).rپاکدامني منشا هر خيري است».(آمدي،1407 چيستي اصل حجاب کلمه¬ي حجاب، از نظر لغت مترادف واژه¬ي ستر است که به معناي مانع، پرده، پوشش، : ج3، ص51) و (دهخدا،1335: ج6rپوشيدن و حايل آمده است ( فراهيدي،1408 ص7640). در فرهنگ فارسي، حجاب به معناي نقاب و چادري است که زنان چهره و سر تا پاي خود را با آن مي¬پوشانند. (عميد1360: ج1، ص1341). کاربرد اين کلمه بيشتر به معناي پرده است، اين کلمه از آن جهت معناي پوشش مي¬دهد که پرده وسيله¬¬ي پوشش است. حجاب پرده¬ا¬ي است که ميان بيننده وآن¬چه مي¬بيند حايل مي¬شود. در قرآن کريم نيز کلمه¬ي حجاب به معناي پرده وحائل و چيزي که از هر جهت مانع ديده شدن چيزي ديگر شود به کار رفته است.(اسراء(17)/45) اعم از اينکه حايل، مادّي و ظاهري يا باطني و معنوي باشد. حاصل آن¬که از جستجوي لغوي در معناي واژه¬ي حجاب و تأمّل در تعاريف آن چنين به دست مي¬آيد که دو معناي قابل تمايز ازهم وجود دارد: مفهوم اوّل: جداکردن دوچيز، مرزگذاشتن ميان آن¬ها و فاصله انداختن بين دو امر مي¬باشد که اين معنا از واژه¬هاي حائل، مانع و حاجز استفاده مي¬شود. مفهوم دوّم: پنهان کردن، پوشاندن و از مقابل ديد افراد خارج کردن است که اين معنا از کلمه¬ي «ستر» و مانند آن قابل استفاده است (نائيني، 1386: ش36، ص 115و116). البتّه لازم به تذکّر است که مقـصود ما از واژه¬ي حجاب در ايـن نوشتار مفهوم گسترده¬ي پوشش اسلامي است که فقط مخصوص زنان نيست هرچند اين واژه بيشترين کار برد را در باره¬ي زنان دارد و از نظر فقهي مراد از حجاب زنان، پوشانيدن تمامي اعضاي بدن، غيز از صـورت و دست¬ها تا مچ مي¬باشد : ج2، ص317).r(يزدي،1420 چيستي حجاب اسلامي حجاب اسلامي، عبارت از اين است که زن در معاشرت خود با نامحرمان، حتماً بدن خود را بپوشاند و به جلوه¬گري و خود نمايي نپردازد واز هر رفتاري که با عث جـلب تـوجّه نـامـحرمان بـه ويـژه¬گي¬هاي زنانگي او مي¬شود پرهيز کند. حجاب مجموعه¬ي گفتار¬ها و رفتار¬هاي پرهيز کارانه¬ي¬ است که بايد ميان دو نامحرم بر قرارشود چه در خفا، چه در اجتماع و چه در انظار عمومي که مانع از به وجود آمدن هر نوع تمايل نامشروع يا غير الهي ميان دو نامحرم مي¬شود. دين اسلام با در نظر گرفتن چار چوب متعادل و با توجّه به آزادي زنان در تمام عرصه¬هاي زندگي مسأله¬ي حجاب را امر لازم و واجب دانسته است. در حجاب اسلامي سهل انگاري¬هاي مضر و سـخت گـيري¬هاي بي¬مورد وجود ندارد؛ يعني حجاب هم با فـطرت عفـيفانه¬ي زن هـم¬خواني دارد وهم ديدگاه خشک و متعصّبانه مانند رويـه¬ي وهّابيّت در عربستان و طالبان در افغانستان را نمي¬پذيرد (رحمتي، 1389: ص10). پس مقصود از حجاب اسلامي، آن پوششي است که علاوه بر رعايت حدود شرعي اصل پوشش، هيچ گاه در آن، خود نمايي براي جلب نظر نامحرم نباشد. با اين توضيحات حجاب براي حفظ زن از نگاه نامحرمان، بيگانگان و نااهلان ضروري است. مفاهيم متقارب با پوشش اسلامي اکنون به توضيح برخي مفاهيم متقارب و نزديگ با واژه¬¬ي حجاب اسلامي که براي حفظ و بقاي عفّت و حياي عمومي وضع شده است که حجاب اسلامي از جمله¬ي آن است¬هاست، مي¬پردازيم. نـخست از واژه¬ي عفّت به دليل رابطه¬ي نزديک آن با مقوله¬ي حجاب و پوشش اسلامي بحث مي¬کنيم. 1. چيستي عفّت واژه¬ي عفاف از مفاهيم نزديک با حجاب اسلامي است. اهل لغت «خود داري ازعمل يا سخن که حلال و نيکو نيست» (ابن منظور، ج9، ص253) و « خود داري از انجام کارهاي زشت»، را عفاف دانسته اند (فراهيدي، 1408:ج1، ص92). عفّت در بيشتر منابع به خويشتن داري، پارسايي، پاکدامني، تعريف شده است. بعضي در تعريف آن گفته اند: «ألعِفَّةُ حُصُولُ حَالةٍ لِلنَّفسِ تَمتَنِعُ بِهَا عَن غَلَبَةِ الشَّهوَة؛ عفّت حالت دروني و نفساني است که توسّط آن از غلبه¬ي شهوت جلوگيري مي¬شود. ( راغب اصفهاني،1427: ص356). در اسلام مفهوم تقوا داراي قلمرو بسيار گسترده¬اي است تقوا و خويشتن داري اگر در قلمرو شهوات و خواسته¬هاي نفساني باشد عفّت ناميده مي¬شود( مهدي زاده، 1386: ص30). عفّت يعني به وجودآمدن حالت نفساني که به وسيله¬ي آن خواهش¬ها و تمايلات به کنترل شخص در آيد بگونه¬¬اي که انسان به سوي حرام گرايش پيدا نکند و اجازه ندهد تا هيجان¬هاي مربوط به تمايلات در هر زماني و مکاني که مي¬خواهند تخليه شوند؛ بلکه انسان با کنترل خود آن¬ها را در مسير صحيح به جريان بيندازد (عبدلي، 1381 ش6 ص6). شهيد مطهرّي مي¬نويسد: «عفّت حالتي نفساني به معني رام بودن قوّه¬ي شهويه تحت حکومت عقل و ايمان، تحت تأثير قوه شهواني نبودن است.»(مطهري، 1367: ص152). 2. چيستي حيا واژه¬ي حيا نيز ارتباط زيادي با حجاب و عفاف دارد. حياء در لغت به معناي شرم، : ج2،rخجالت کشيدن، و ترک کردن چيزي از ترس سرزنش ديگران است.(معلوف، 1423 ص355) راغـب اصفـهاني مـي¬نويسد: «حيا نگهداشتن نفس از زشتي و ترک عمل زشت است.» (راغب اصفهاني،1427: ص155). حقيقت حيا، عبارت است از خصلتي که انسان را بر انجام دادن کار نيک و ترک کار زشت بر مي¬انگيزد.(اکبري، 1376: ص46) شرم و آزرم معادل فارسي حيا است.(دهخدا، 1335: ج19، ص843). امام مي¬فرمايد: « هرکس لباس حيا بر تن کند مردم عيب او را نمي¬بيند».(نهجDعلي البلاغه، ح223). از تعريف حيا و احاديثي که در اين زمينه رسيده، استفاده مي¬شود که هرکس با حيا باشد در مقام گناه از آن خود داري مي¬کند در واقع نيروي شرم و حيا او را از آلوده شدن باز مي¬دارد. بنابراين، حيا موهبت الهي است که انسان را به سوي بسـياري از نيکي¬¬ها ¬و¬ خيرها واداشـته و از بـدي¬هاي گفتاري و رفتاري باز مي¬دارد و به سوي کمال دنيوي و اخروي سوق مي¬دهد و از نابودي و تباهي نجات مي¬بخشد. 3. چيستي جلباب ريشه¬ي لغوي «جِلباب»(ج ل ب) است که کتب لغوي مختلف، از جمله منتهي الأرب في لغة العرب (صفي¬پور، 1377، ج(1ـ 2)، ص286) و العين (فراهيدي، 1405،ج6، ص132) آن را به سـياهي شب، ابر بي¬آب يا ابر متراکمي که به کوه مي¬ماند معنا کرده¬اند. جلباب عبارت است: از پوششي که زن آن را روي لباس¬هايش مي¬پوشد، تا با آن تمام بدنش از سرتا پائين پا¬هايش را بپوشاند، که به آن ملحفه، ملائه، رداء و کساء نيز گفته مي¬شود؛ چيزي همـانند چادر ¬هاي عصر حاضر.( رحمتي،1389: ص6) در مجموع کتاب¬هاي لغت و تفسير براي بيان اين پوشش گسترده از الفاظ و تعابير متشابه و نزديک به هم مثل ملحفه، ملائه، عبائه، رداء، ازار و کساء استفاده کرده¬اند. ولي همه¬ي اين الفاظ گوناگون بيان کـننده¬ي معناي واحد پوشش سراسري وکامل بانوان است که قسمت¬هاي بيروني و ظاهري بـدن آنان را مي¬پوشاند و روي لباس¬هاي ديگر پوشيده مي¬شود. 4. چيستي خمار يکي از واژه¬هاي مرتبط با حجاب واژه¬ي خمار است. لغويان و مفسّران آن را وسيله¬اي¬ براي پوشش سر و اطراف سر زنان مثل مقنعه معنا کرده اند. از اين رو، آيه¬ي«وَليَضبرِبنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَي جُيُوبِهِنَّ» (نور(24)/31) را مي¬توان چنين معني کرد: زنان، بايستي مقنعه¬هاي خود را برگريبان¬هاي خويش بيندازند.
آخــــرین مطالب صفحه قبل 1 صفحه بعد Copyright 2010 - danesh-afza.loxblog.com & Designer: |